سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاتیــــــ ــا
 
لینک دوستان

نمیدانم

چشمان من بود که می لرزید

یا

پیراهن تو

ولی

لرزشش تکان داد پایه های ِ بودنمان را

و حالا

یک مَن ِ بی تو

مانده روی دست ثانیه ها

دارم فکر میکنم

و این فکر کردن ها آخرش مرا به جنون می رساند

فکر کردن به اینکه چقدر از غرورت متنفرم !

که اینجا ایستادنمان همه اش تقصیر همان غرور لعنتی ست ...

من که گفته بودم

خون دل میخورم ... ای کاش که تاثیر کند ...

اما

تاثیر نکرد ...

 

هذیون نوشت : هذیون هام رو جدی نگیرید

پ.ن : کاش پای یاس ها ایستاده بودم ...


[ جمعه 94/1/28 ] [ 9:3 عصر ] [ الهـه سـکــوت ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

و مَ.ن معنی بعضی شعرها را دیر می فهمم که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ...
امکانات وب


بازدید امروز: 163
بازدید دیروز: 181
کل بازدیدها: 237103